آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

آمیتیس خورشید زندگی من و باباش

آمیتیس در بیمارستان

سلام با تشکر از دوستان عزیزی که باپیام یا تلفنی جویایی احوال امیتیس خانم شدن باید عرض کنم آمیتیس خانم حالشون بهتره امیدواریم زودتر مرخص بشن. در ضمن کسانی که پیام گذاشتن به محض اینکه بتونم جواب همه عزیزان را می دهم با تشکر از شما دوستان عزیز ...
28 مرداد 1392

ني ني كيان

سلاااااااام آميتيسم ديروز يعني 9 مرداد  صاحب يه پسمل دايي گوگوري مگوري كاكل زري شد واي كه چقدر دوسش داريم و براي ديدنش لحظه شماري مي كنيم كيان جان آمدنت را به اين دنياي زيبا شادباش و تبريك ميگيم ايشالا ساليان سال خوب و خوشحال و خوشبخت زير سايه پدر مادر و در كنار برادري چون ماهان زندگي زيبايي داشته باشي هزاران ساله بشي عسل عمه ...
10 مرداد 1392

عاشقانه هايم براي تو

دختر عزيزتر از جانم سلام سلام بر روي ماه تو هزاران بار با عشق برايت مي نويسم اي برترين هديه الهي اي زيبا ترين شعر هستي تو كه با هر بار ديدنت هزاران بار به درگاه پروردگارم شكر ميگزارم خوشحالم كه شاهد بزرگ شدنت هستم ممنون كه به دنيا آمدي تا من معني زيباي مادر شدن و تجلي كلمه رب را بفهمم ممنون كه به دنيا آمدي تا ديدگاهم را به زندگي تغيير دهي خووووووووووووب بريم سر دفترچه خاطراتمون دختر خوبم هر شب كه مي خوابي ميگي مامان يكي بود يكي نبود غير از خدا هيچ كس نبود و يعني شروع يك داستان توسط ماماني خلاصه دو سه شب پيش قصه خانوم بزي رو برات تعريف مي كردم كه رسيديم به خورده شدن شنگول و منگول توسط آقا گرگه كه تو يهويي زدي زير گري...
7 مرداد 1392
1